به نام خدا

بسیاری از مسائلی که در دنیا مطرح و بین ما مطرح است، بدجوری مسخ شده، نحریف شده و مبهم و غلط است، و گاهی همین ابهام یا اشتباه باعث بسیاری از کج فهمی ها و اختلافات میشود .مسئله روشنفکر هم با همین خصوصیات در بین ما مطرح است.

"مسئله روشن فکر ، مسئله ایست که در دنیا پس از قرون وسطی طرح شده و از قرن هفدهم طبقه ای به نام روشن فکر در اروپا تشکیل میشود و بعد از قرن نوزدهم، این طبقه روشن فکر ک در اروپا با همین نام و خصوصیات خاص خودش تکوین پیدا کرده ، به کشور های غیر اروپایی (آفریقایی،آسیایی و آمریکایی لاتینی) راه پیدا میکند."

واژه روشن فکر

در زبان اروپایی کلمه ای که آن را "روشن فکر" ترجمه کرده ایم کلمه "انتلیژنزیا" است٬ این کلمه مصدر و صفت اش (انتلکتوئل) است. ریشه انتلکتوئل (انتلکت) است. و انتلکت به معنی مغز ٬ هوش ٬ خرد ٬ قدرت درک و هوشیاری و فهم است. پس یک آدم انتلیژن یعنی یک آدم با هوش ٬ با فهم و متفکر . بنابراین انتلکتوئل یا انتلیژنزیا به طبقه از طبقاتی اجتماعی گفته می شود که شاخصه و صفت بارزش در جامعه ٬ استعدادی فکری ٬ مغزی و هوش او است. این مفهوم لغوی روشنفکر است ،  بنابراین هر آدم با هوشی ٬ هر آدم که تفکر و هوشیاری و فهم اش از سایر خصوصیات اش در زندگی و جامعه بارزتر باشد آدم انتلکتوئل است.

اصطلاح روشن فکر

اگر ما جامعه رو از نظر شغلی به دو دسته تقسیم کنیم ، یکی کسانی که اغلب کار بدنی میکنند و دوم کسانی که اغلب کار فکری میکنند ، به آن دسته و به آن طبقه از جامعه  که  اساس کار آن ها فکر و اندیشه است ،  "انتلکتوئل" میگویند مانند  شعرا ٬ نویسندگان ٬ آواز خوانان ٬ واعظان ٬روحانیون و غیره ....

بنابراین طبق یک تعریف معروفی که در تمام دنیا شناخته شده و یک تعریف جامعه شناسی رسمی است٬طبقه انتلکتوئل(همانهایکه ما *روشنفکران * مینامیم) عبارت از گروهای گوناگون از جامعه اند که مشغول کار های فکری اند مانند شعرا ٬ نویسندگان ٬داکتران ٬ انجنیران ٬ معلمان ٬ آواز خوانان ٬ واعظان ٬روحانیون ٬ علمای مذهبی ٬ قضات محاکم ٬ سیاستمداران ٬ رهبران احزاب ٬ روزنامه نگاران ٬ مترجمان  و غیره .... اما متاسفانه زمانیکه مترجمین زبان فارسی خواستند این کلمه را بفارسی ترجمه نمایند ٬ کلمه (روشنفکر) را در برابرش گذاشتند و اشتباه از همین جا شروع و وارد مغز ها گردید که  متاسفانه همین غلط تا کنون وجود داشته و در ذهن ها نقش بسته است

اما آیا میتوان به این گروه ها و همه افرادی شامل این گروهها صفت (روشنفکر) را داد؟

نه برای اینکه روشن فکر یک صفت دیگر است . روشن فکر احتیاج به تحلیل و تعریف ندارد فارسی است ، یعنی کسی که فکر روشن و باز دارد. این کلمه در خود فرانسه و انگلیسی معادل دارد. اینها همه از ادبیات فرانسه آمده، آن زمانی که زبان فرانسه بین تحصیل کرده های ما بیشتر رایج بود.معادل این کلمه (clairvoyant)  است یعنی روشن بین ( شاید معادل آن در زبان عربی، "با بصیرت" یا "بصیر" باشد).

یعنی آدم های که محدود و متوقف نیستند و منجمد نمی اندیشند و زمان و وضعیت خودشان را و وضعیت کشور شان را و مسائلی را که در جامعه شان مطرح است تشخیص میدهند و میتوانند تحلیل کنند ٬ استدلال کنند و بدیگری بفهمانند این آدم ها روشنفکر (کلروویان) اند.

بر خلاف ٬ آن آدمیکه آنهمه مسائل در برابرش ٬ در زندگی اش و در جامعه اش  طرح است ولی نمی فهمد و نمی داند که با زندگی او ارتباط دارد و این را درک کرده نمی تواند و می گوید به من مربوط نیست در صورتیکه مستقیماً به وی مربوط است ٬ این آدم روشنفکر نیست.

بنا براین روشن فکر به معنای کسی که کار و شغلش فکری و مغزیست ، نیست. ممکن است شخصی کار اجتماعیش، کار بدنی و یدی باشد اما خوب بفهمد و برعکس، ممکن است شخصی که کار مغزی میکند و جزء  انتلکتوئل هاست، اما روشنفکر نباشد. همانطور که برای هرکدام نمونه های بسیار سراغ داریم.

کسی که کار مغزی و فکری میکند ( آن کارمند بانک ، آن معلم کلاس ، آن کسی که همینطور نقاشی میکند ، آن که همه جور شعری میگوید ، آن کسی که مترجم است و هرچه دلش خواست ترجمه میکند، ولو مزخرف هم باشد)  انتلکتوئل است اما آیا روشن فکر هم هست یانه ؟ باید با ملاک های دیگری بررسی شود و یا آن کسی که کار بدنی میکند یک کارگر یک ماشین نویس، انتلکتوئل نیست. اما روشن فکر است یا نه؟ باید با ملاک های دیگری سنجید.

بنابراین ، برخلاف تصوری که ما داریم، "روشنفکر"، ترجمه "انتلکتوئل" نباید باشد. روشن فکر و  انتلکتوئل، در بعضی موارد باهم همپوشانی دارند، اما دو مفهم ازهم مستقل اند. برای اینکه درست معنی و مقصود اصطلاحی را که اروپایی از کلمه  انتلکتوئل میفهمد،ما فارسی زبانان بفهمیم، من ( دکتر شریعتی) به جای  انتلکتوئل که همیشه به غلط روشن فکر میگفتیم ، میگویم تحصیل کرده، تصدیق دار.

بنابراین به این قانون میرسیم که "روشن فکر" عبارت است از صفتی برای تفکر یک فرد، اما "تحصیل کرده (انتلکتوئل)" ،صفتی است برای شغل یک فرد  و براساس این قانون بعضی از  تحصیل کرده ها روشن فکر هستند، اما برخی نه ، و برعکس بعضی از روشن فکران تحصیل کرده اند و بعضی شان نیستند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


***بر گرفته از کتاب " چه باید کرد؟ " دکتر علی شریعتی، بخش " روشنفکر و مسئولیت او در جامعه" ، با تصرف و تلخیص

توصیه میکنم این کتاب رو بخونید یا سخنرانى "روشنفکر و مسئولیت او در جامعه" رو از اینجا گوش کنید.

در قسمتی از این سخنرانی شریعتی میگوید:

روشن فکر در اروپا در قرن هفدهم به وجود می آید، در شرایطی که اروپا فئودالی است و حکومت سزار به نام مذهب بر همه حاکم است، بنابراین طبقه روشن فکر اروپایی، ضد مذهب یا غیر مذهبی میشود، به خاطر اینکه از زیر تسلط جابرانه استبداد روحانی نجات پیدا کند و آزاد شود، مخالفت با خدا پرستی نوع کلیسا و پاپی میشود، برای اینکه خدایی که پاپ معرفی میکند، بزرگترین نگهبان اشرافیت استف و به آن ها عزت میدهد و به دیگران ذلت; اعلام حکومت دموکراسی میکند، به خاطر اینکه حکومت پاپ را که حکومت اشرافی است ضعیف کند; ناسیونالیست میشود به خاطر اینکه جهان وطنی پاپ را ضعیف کند. به ازادی مطلق اندیشه علمی و به مادیتعلم معتقد میشود، به خاطر اینکه دستگاه کلیسا به نام معنویت، علم و اندیشه را از خدمت زندگی مرخص کرده و به خدمت دستگاه خودش استخدام کرده بود.

میبینیم همه خصوصیاتی که به وجود آماده بود، معلول منطقی و عقلی اوضاع و  احوالی است که بر اروپا حکومت میکرده است. بنابراین همه این خصوصیات، خصوصیات منطقی و زایده شرایط تاریخی است که در قرن شانزدهم و هفدهم طبقه روشنفکر با ان برخورد داشت و در آن شکل گرفت، و بعد این خصوصیات را یافت. آنگاه در قرن نوزدهم در اثر تماس با کشور های شرقی، من جمله کشور های اسلامی، طبقه روشن فکر اروپایی که از لحاظ تکامل به اوج خودش رسیده بود، خصوصیات خود را به طبقه ای به نام روشن فکر، در جامعه اسلامی ، در جامعه شرقی داد، وگروه روشن فکر جامعه های شرقی و جامعه های اسلامی هم، این خصوصیات را گرفت، اما پیدایش هیچ یک از این خصوصیات  در طبقه روشن فکر جامعه شرقی  و بخصوص جامعه اسلامی ، منطقی نبود، چرا؟  (زیرا) اگر روشنفکر اروپائی چنین بیندیشد، طبیعی است. اما روشنفکر ما، در جامعه ما، در شرایط تاریخی دیگر، در برابر مذهب وعلمای مذهبی دیگر، و در برابر شرایط اجتماعی کاملا متفاوت و در برابر خصوصیات مذهبی یی که... هیچ شباهتی با وضع مذهب کاتولیک که بوجود آورنده طبقه روشنفکر اروپائی بود نداشت، بوجود آمده، این خصوصیات را درست از طبقه روشنفکر اروپائی تقلید کرد...